سونوی آنومالی و آزمایش گلوکز
سلام نفسکم، این روزها برام بیشتر از پیش عزیز و قشنگه. آخه دختر گلم تکوناش زیاد شده و مدام داره ورجه وورجه میکنه. یه لحظه هم آروم نداری شیطونک. خیلی حسش رو دوست دارم. شبا که همه جا ساکته، دستم رو روی شکمم میذارم تا حست کنم. اونوقته که میتونم لمست کنم و حساااابی کیف کنم. دیروز یعنی 25 اسفند 93، وقت یه سری آزمایش خون از جمله آزمایش گلوکز و سونوی آنومالی داشتم. ساعت 10 صبح با خاله مرضیه رفتیم آزمایشگاه و بدون معطلی مرحله اول آزمایش رو دادم و محلول گلوکز رو که بیشتر شبیه آب پرتقال شیرین بود، سرکشیدم. برگشتیم خونه و یکساعت بعد همراه باباجون برای مرحله دوم آزمایش رفتم. وقت سونوگرافی، ساعت یک ربع به چهار بود که روز قبلش ت...